Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «قدس آنلاین»
2024-05-02@15:24:09 GMT

سه قاب از دومینوی زوال استکبار 

تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۲۱۸۹۸

قابِ اول؛ نیمه شبی در آبان ۱۳۴۳
اولین قاب در نیمه‌شب ۱۳ آبان ۱۳۴۳ بود که ثبت شد. مقدمات ثبت این قاب، از سه سال و هفت ماه و چهار روز قبل‌ترش کلید خورد. زمانی که رادیو ایران با قطع خبرهای خود، خبر درگذشت آیت الله العظمی حسین طباطبایی بروجردی را اعلام کرد. این فقدان برای محمدرضاپهلوی یک فرصت بسیار مناسب تلقی می‌شد تا طرح‌هایی را پیش ببرد که روحانیت، مخالف سرسخت و درجه یک آن به حساب می‌آمد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تلقی شاه این بود که با درگذشت این زعیم برجسته شیعیان، جریان مرجعیت ضعیف شده و حداقل حالا حالاها کسی در حد و اندازه‌های آیت الله بروجردی نخواهد توانست ظهور کند. این برآورد اما اشتباه از کار درآمد. پیش گرفتن طرح‌هایی چون برنامه اصلاحات ارضی و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی منجر به موضوع‌گیری‌های صریح و بی‌تعارف یکی از شاگردان آیت الله بروجردی به اسم روح الله موسوی خمینی شد. مجتهدی که عامه مردم، هنوز اسمش برایشان ناآشنا می‌آمد ولی خیلی سریع شیفته مرام و مسلک انقلابی او شدند و این را در قیام ۱۵ خرداد ۴۲ علیه انقلاب سفید نشان دادند. این قیام و در پی آن دستگیری آیت الله خمینی سبب شد تا مردم بیش از پیش به او گرایش پیدا کنند و راه عزت یافتن مجددشان را در جاپای مردی جست و جو کنند که سخنرانی غرّای او در مخالفت با کاپیتولاسیون، نقطه آغاز زدودن حجاب استیلا و استکبار از ایران باشد. رشد روز افزون محبوبیت آیت الله خمینی بین مردم سبب شد تا در نهایت رژیم تصمیم بگیردایشان را کمتر از ده روز پس از آن سخنرانی، در نیمه شبِ ۱۳ آبان ۱۳۴۳ به ترکیه تبعید کند. وقایع پس از تبعید به خوبی نشان می‌دهد که باید آن را نقطه آغاز ظهور روحانیت انقلابی از طرفی و پی‌ریزی طرح ولایت فقیه در برابر ولایت طاغوت از سویی دیگر دانست.

قاب دوم؛ نیمروزی در آبان ۱۳۵۷
نوایی از رادیو در حال پخش است. برخلاف روزهای معمول، رادیو ایران برخی برنامه‌هایش را تعطیل کرده و به جایش قرآن پخش می‌کند. دلیل؟ همدردی بابت آتش گشودن و کشتار دانش‌آموزان و دانشجویانی بود که مقابل دانشگاه تهران تجمع کرده بودند. هنوز داغ کشتار رژیم در ۱۷ شهریور، سرد نشده بود که این ماجرا رقم خورد. امام در میانه شهریور و خونین، مهرماه پا به روستای نوفل لوشاتو گذاشته بود و آغاز سال تحصیلی را بهانه‌ای برای دعوت دانش‌آموزان و دانشجویان و طلاب به روشنگری درباره افق روشن انقلابِ اسلامی کرده بود. نتیجه تجمع‌ها مقابل دانشگاه تهران در نهایت فاجعه‌ای را رقم زد که شاه را مجبور کرد بر صفحه تلویزیون بیاید و این جملات را بگوید: « «متعهد می‌شوم که خطاهای گذشته و بی‌قانونی و ظلم و فساد دیگر تکرار نشده، بلکه خطاها جبران شود ». نیمروزِ ۱۳ آبان ۵۷ داشت همچون نیمه شبِ ۱۳ آبانِ چهارده سال قبل ترش نوا و نوید پیروزی می‌داد. شاهِ مملکت که مهره آمریکایی‌ها بود به تقلا افتاده بود؛ خودِ آمریکایی‌ها هم.

قاب سوم؛ صبحِ ۱۳ آبان ۱۳۵۸
شاه جول و پلاسش را جمع کرده بود و از ایران فرار کرده بود. آمریکایی‌ها به رغم سفرهایشان در ماه‌های منتهی به ایران و بررسی طرح‌های مختلف از جمله «مشت آهنین» در نهایت نتوانستند مهره‌شان را در ایران حفظ کنند و همه چیز داشت به طرز فزاینده‌ای علیه‌ایده‌ها و برنامه‌هایشان پیش می‌رفت. امام به ایران آمده، دولت تعیین کرده و حتی مدل حکومت را به رای گذاشته بود. در همین احوالات، این خبر داشت مخابره می‌شد که چه بسا آمریکا، شاهِ بیمار را برای درمان بیماری‌اش بپذیرد. اظهارات و دخالت‌های آمریکایی‌ها در تمام طول مدت پیروزی به خودِ خود، انفعال دولت موقت در برابر این دخالت‌ها و انتشار خبر پذیرش شاه توسط آمریکایی‌ها، سبب شد تا این گزاره تقویت شود که نکند تجریه تلخ کودتای ۲۸ مرداد تکرار شود و شاه با هدایت آمریکایی‌ها مجدداً قدرت را در ایران به دست بگیرد. البته که بیراه هم نبود. که اگر بود تیرماه ۱۳۵۹ نمی‌خواستند برنامه کودتای نوژه را عملیاتی کنند. همه این‌ها سبب گرفتن تصمیمی برای انجام یک عمل پیش‌دستانه توسط دانشجویان شد. عملی که در قالب تسخیر سفارت آمریکا در تهران در واقع درصدد «حذف بستر اجرایی کودتای احتمالی» بود. اهمیت این کنش انقلابی زمانی نمایان‌تر می‌شود که بدانیم، آمریکا به عنوان قدرت هژمون بین‌المللی نتوانست در تمام مدت ۴۴۴ روز بازداشت جاسوسانش، هیچ کار مؤثری برای رهایی آن‌ها انجام دهد.. در واقع این اقدام، تصویر نادیده ولی گیرایی را پیش چشم همه ملت‌ها آورد تا به عینه زوال قدرت طاغوتی را در برابر یک انقلابی ولی مصمم و با اراده به تماشا بنشینند. در واقع شروع افتادن دومینوی زوال استکبار از منطقه و جهان با انقلاب اسلامی بود که شروع شد. نسیم انقلاب ایران حالا همه منطقه و جهان را در برگرفته و در حالی که هنوز نیم قرن هم از حیاتش نیز نگذشته است، به دستِ جوانان مقاومت، طوفانی را به راه انداخته که می‌خواهد ریشه استعمار و استکبار را برای همیشه از منطقه بکَنَد.
 

محسن فاطمی‌نژاد

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: تسخیر لانه جاسوسی آمریکایی ها آیت الله ۱۳ آبان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۲۱۸۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ذهن آمریکااندیش

قضایای برخورد پلیس آمریکا با اعتراضات دانشجویان دانشگاه‌های آمریکایی به جنایات اسرائیل در غزه، بهانه‌ای شده است تا برخوردهای صورت‌گرفته با دانشجویان، اساتید و دانشگاه ایرانی در سالیان گذشته و امروز، توجیه شود. چند نکته را درخصوص این مسأله باید روشن کرد.

یک. ارزش‌های انسانی و از جمله مهم‌ترین‌های آن‌ها نظیر آزادی و عدالت، جهان‌شمول هستند و ربطی به آمریکا ندارند. اگر در اسناد شکل‌گیری ایالات متحده آمریکا به ارزشی نظیر آزادی اشاره شده، دلیل آمریکایی بودن این ارزش‌ها نیست. قدمت این ارزش‌ها به اندازه تاریخ بشر، و حداقل تاریخ فلسفیدن و اندیشه‌ورزی درباره انسان و جهان اجتماعی و سیاسی است.

دو. آمریکایی‌ها به بهانه نقض آزادی و حقوق بشر در کشورهای دیگر، این کشورها را تحریم کرده یا به آن‌ها حمله کرده‌اند. آمریکایی‌ها و بقیه غرب در موارد متعدد با کشورهای ناقض حقوق بشر و از جمله دیکتاتورترین‌ها روابط داشته و کنار آمده‌اند، و با دیگرانی به همین دلایل ستیز کرده‌اند. این گزاره‌ها درست است. اما از این گزاره‌ها نمی‌توان نتیجه گرفت که خواست مردم و متفکران کشورها برای تحقق آزادی و جلوگیری از نقض حقوق بشر در کشورشان، خواسته‌ای آمریکایی است و چنین ارزش‌هایی از اساس غلط یا توهم هستند. هیچ تناقضی بین سرزنش کردن آمریکا برای نقض حقوق بشر و آزادی در کشور خودش یا کشورهای دیگر، و در همان حال مطالبه آزادی و رعایت حقوق بشر در کشور خود وجود ندارد.

سه. اصالت بنیان‌های اجتماعی و فلسفی آزادی، حقوق بشر، دموکراسی و توسعه همه‌جانبه، برآمده از تحقق بخشی از آن‌ها در غرب نیست. کشورهای غربی توانسته‌اند زودتر از بقیه کشورها، به صورت‌ها و ابعادی از این‌ها دست یابند. بنیان‌های فلسفی برخی نیز در آرای متفکران یونانی-غربی صورت‌بندی شده است. این به معنای وجود دلایلی برای نفی این ارزش‌ها یا از اساس دروغین یا بیگانه خواندن آن‌ها نیست.

چهار. من هیچ متفکر جدی نمی‌شناسم که اهمیت ارزشی نظیر آزادی را به آمریکایی یا غربی بودن آن ربط داده باشد. نسل چند دهه گذشته متفکران جدی ایرانی نگفته‌اند چون آمریکا فلان گونه است پس ما هم باشیم. متفکران جدی که من می‌شناسم و خوانده‌ام، آزادی، دموکراسی و توسعه را از منظر نسبت آن با بهروزی ملت ایران ارزیابی کرده‌اند. اتفاقا ادبیات اندیشه اجتماعی و سیاسی (بالاخص مکاتب انتقادی که در ایران هم پرطرفدار هستند) مملو از نقدها بر دموکراسی، مدل‌های مختلف توسعه، و تهدیدهای آزادی و ارزش‌های انسانی در همه کشورها و از جمله غرب است.

پنج. گروهی در ایران تلاش می‌کنند یک آمریکا-غرب خیالی (صرفاً دارای ابعاد مثبت) بسازند، بعد آن‌را به منتقدان سیاست و حکمرانی در ایران نسبت داده و آن‌ها را طرفدار چنین آمریکا-غرب خیالی جلوه دهند، و سپس با فروریختن آن با عبارت‌های کلیشه‌ای از جنس «اینو چی می‌گید؟»، منتقدان را بی‌اعتبار کنند.

شش. گروهی که در بند پنج ذکر کردم، دارندگان ذهن_آمریکااندیش هستند. هویت‌شان را از ستیز با آمریکای واقعی یا خیالی می‌گیرند که خود ساخته‌اند و منتقدان را به دوست داشتن آن متهم می‌کنند. ذهن آمریکااندیش با ضدآمریکایی بودن تعریف می‌شود، هویت می‌یابد و به حرکت درمی‌آید. همه چیز را هم در خدمت آن قرار می‌دهد. معیار خوبی و بدی در نسبت با آمریکا تعریف می‌شود. اگر آمریکایی نباشد (در ساحت اندیشه) این ذهن از کار می‌افتد، فلج می‌شود و اعتبارش را از دست می‌دهد. سخن ایجابی مستقلی برای گفتن ندارد.

من نمی‌دانم دیگران چگونه می‌اندیشند، مسئول اندیشه و عمل دیگران هم نیستم. اما آمریکا برای من، در عرصه عمل، در نسبت با مانع یا کمک برای توسعه ایران تعریف می‌شود. آمریکا، نه فی‌نفسه بلکه از آن جهت که ظرفیت تحریم و ضربه زدن به منافع ایران را دارد، و در مناسبات دیگری ممکن است کمکی به توسعه و حل مسائل ایران باشد، اهمیت دارد. اما منبع ارزش‌ها و الگوی عمل نیست. در ساحت اندیشه هم، یک «مورد تاریخی» قابل بررسی مقایسه‌ای برای شناخت و تحلیل جامعه‌شناختی است.

آمریکا یا هر کشور دیگری، برای من، الگو، معیار ارزیابی ارزش‌ها یا درست و غلط کنش دولت‌ها و پلیس نیست. من هویتم را از آمریکااندیشی، ضدیت با آمریکا یا نزدیک شدن به آن نمی‌گیرم، و به این جهت فکر می‌کنم آمریکاستیزان ایدئولوژیک ایرانی، بیش از امثال من ذهن، روح و هویت‌شان به بود و نبود آمریکا گره خورده است. آمریکا در عمق جان ذهن آمریکااندیش نشسته است و بیرون از دایره آمریکا نمی‌رود.

بیشتر بخوانید:

همان را بگویید که ما خوش‌مان بیاید
رئیسی در چاهی افتاده که برای دولت روحانی کنده بودند /از مداح تا فعال سیاسی اصولگرا قیمت دلار را مسخره می‌کردن و حالا خود مضحکه شده اند
واکنش یک جامعه‌شناس به سخنان مهدی چمران درباره ساخت مسجد در پارک/ «برای اصول‌گرایان هیچ اعتراضی واقعیت ندارد»

216216

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902072

دیگر خبرها

  • ضرورت تربیت و پرورش نیرو علیه استکبار جهانی
  • فارن‌پالیسی: مفهوم «بازدارندگی» اسرائیل توسط ایران نابود شد
  • ذهن آمریکااندیش
  • آگاهی دانشجویان آمریکایی از استکبار جهانی به برکت انقلاب اسلامی
  • امام خطر اسراییل و استکبار جهانی را به بشریت گوشزد کرد
  • یک دانشگاه آمریکایی دیگر به جمع معترضان پیوست (فیلم)
  • روز خلیج فارس نماد استقلال، هویت ملی و استکبار ستیزی ملت ایران است
  • غزه چگونه جهان را ضد استکبار و اشغالگری متحد کرد؟
  • یک نشانه مهم زوال عقل
  • دومینوی حادثه برای مقامات اسرائیلی؛ پای بنی‌گانتس شکست